فرزند از والد سخاوت از سر محبت میخواهد و والد از فرزند اطاعت از سر محبت. و هرگاه شرایط سمت و سویی پیدا کند که به این خواستهها پاسخی داده نشود، اصرار و پافشاری برای دریافت آن و برطرف کردن نیاز رنگ و بوی محبت را از بین خواهد برد. و در دوراهی روزهای سخت، ایستادن بین آنچه که ذاتا بدان میل داری و آن محبتی که اطاعت و سخاوت صرفا جلوهای از پاسخگری و تلألل آن بود، بر سر صراه مستقیم ماندن بس که دشوار است.
اگر هر دو (والد و فرزند) از خواستهی خود چند قدم عقبنشینی کنند و برقرار ماندن محبت را اصل قرار دهند، زندگانی بهشت خواهد شد. اگر یکی از طرفین به تنهایی به فکر شادی خانواده و گذشت یک جانبه باشد، خانوادهای مریض و آیندهای تاریک و هیولایی در سایه و فریادهای فروخورده و آتش زیر خاکستر عقدههای انبار شده در انتظارشان است. اگر هیچکدام از طرفین از خواسته و نیاز خودشان (که اتفاقا هردو نیاز و خواسته بر حق هم هست) گذشت نکنند و کوتاه نیایند. دیگر خانوادهای باقی نخواهد ماند که نابود شود یا نشود و بلایی بر سرشان نازل نشده نخواهد ماند که در آینده منتظرشان باشد.
و ترس از حالت سوم، اگر باعث حالت دوم شود، ابلهانه است. این را امروز همه میبینند. اما نترسی از حالت سوم هم چیز خوبی نیست. هست؟
قبل از اوضاع کشور، یه نگاهی به اوضاع خانوادگی خودمون و اطرافیانمون بندازیم. اگه تونستیم حالت اول رو داشته باشیم و حفظ کنیم، دممون هم گرم برم سراغ نجات جامعه. نقاط قوت و ضعف و راهبردها و فرایندهای حل مسئله رو سعی کنیم در ابعاد کلان شبیه سازی کنیم. وگرنه بیایید اول از نمونههای کوچیک جامعه شروع کنیم. هوم؟
صرفا برای اینکه طلسم بیپایان گذاشتن داستانهایم را شکسته باشم
داستان بسازیم دورهم؟ -ادامه داستان به اصرار دوستان
حالت ,محبت ,هم ,فرزند ,کنیم ,والد ,از طرفین ,ماند که ,محبت را ,از حالت ,سر محبت
درباره این سایت